گنجور

 
جامی

به رهی تیز می گذشت کسی

دامنش را گرفت بوالهوسی

که روان باش نام خویش بگوی

لقب باب و مام خویش بگوی

گفت روزی که زادم از مادر

نام من قلتبان نهاد پدر

نام خود گفتمت تو هم به قیاس

نام آن هر دو را ازین بشناس

بسته خاطر به کار خویشتنم

بیش ازین نیست فرصت سخنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode