دلبرا چشم من از اشک چو دریاچه کنی
وزمن دلشده بیجرم تبرا چه کنی
خون ما خود غم هجرت زره دید، بریخت
اینهمه قصد بخون ریختن ما چه کنی
گرد مه مشگ کشیدی و دلم بربودی
زلف را بازگره بر زده تا چه کنی
گربجان از تو یکی بوسه بخواهم تنها
بدهی بیجگری؟ یا ندهی تا چه کنی
گفتی از من چه جفا دیه اندر همه عمر
آنچه پوشیده نمیماند پیدا چه کنی
چون تو میدانی و من دانم گفتن بچه کار
خویشتن را و مرا بیهده رسوا چه کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با معشوقش صحبت میکند و از او میخواهد که به احساسات عمیقش توجه کند. او از اشکهایش مانند دریاچه صحبت میکند و میگوید که بیمعشوقش حالتی ندارد. شاعر از درد هجرت و خون دل خود میگوید و از معشوق درخواست یک بوسه میکند. او همچنین به جفای معشوق اشاره میکند و میگوید هر آنچه پنهان باشد، در نهایت نمایان میشود. در انتها، شاعر به این نکته میرسد که خود و معشوق هر دو از احساساتشان آگاهند و این صحبتها شاید بیهوده باشد.
هوش مصنوعی: عشق من، وقتی که چشمت را از اشک پر کنی، مانند دریاچهای خواهد شد. و از من که دلزده و بیجرم هستم، چه انتظاری داری؟
هوش مصنوعی: خون ما به خاطر درد دوری از وطن ریخته شده است، بنابراین این همه تلاش و قصد برای کشتن ما چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: تو با جلوهگری و زیباییات دلم را دزدیدی و با گیسوانت که شانهزنی، میخواهم ببینم که چه کار میکنی.
هوش مصنوعی: آیا از تو فقط یک بوسه میخواهم که بدون توجه به من بدهی؟ یا اینکه اگر ندهی، چه واکنشی نشان میدهی؟
هوش مصنوعی: گفتی از من چه بدی کردهای که در تمام عمر، آنچه پنهان بوده، دیگران را معلوم شده است. حالا چه کار میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی تو خودت میدانی و من هم میدانم، چرا باید درباره آن صحبت کنیم؟ این کار فقط من را رسوا میکند و هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.