زهی تو حاکم عدل و جهان ترا محکوم
زهی بحم تو گردن نهاده چرخ ظلوم
فکنده صیت تو در گوش روزگار طنین
کشیده رای تو بر روی آفتاب رقوم
جبلت تو مزین بخصلت محمود
طبیعت تو منزه ز سیرت مذموم
همی فروزد از تو چهار بالش شرع
چو آفتاب ز شرق و چو آسمان ز نجوم
بپیش دست تو دریاست چون خط جدول
بنزد رای تو خورشید نقطه موهوم
جواب تو ندهد آرزو مگر لبیک
خطاب تو نکند روزگار جز مخدوم
گه نواختن خاص و عام خورشیدی
که کوه و ذره نماند ز نور او محروم
سخای حاتم طائی و عدل نوشروان
عبارتیست کزان نام تو شود مفهوم
چنان بساط ستم در نوشتی از عالم
که می بدست نیاید چو کیمیا مظلوم
عجب نباشد ار از طبع تو تغییر یافت
مزاج چرخ ستمکار و طبع عالم لوم
اگر نبودی فر و شکوه مسند تو
نهاده بود فلک ظلمرا اساس و رسوم
و گرنه سنگ تو میآمدیش در دندان
پدید کرده بداین چرخ ظلمهای سدوم
نهاده قاعدۀ عدل تو در این کشور
چنانکه شاهین مرکب را دهد مرسوم
ز جور آتش نگریستی بعهد تو در
اگرنه نقش کجش راست مینمودی موم
مخالف تو اگر نوش کردی آب حیات
شدی بحنجر او در چو خنجر مسموم
که بود هرگز کو بر خلاف تو دم زد
که خیل مرگ زناگه بر او نکرد هجوم
چه نقص جاه ترا گر کسی مخالف شد
چه عیب گل را گر زو حذر کند مزکوم
نعذبالله اگر تو در ابرو آری چین
زسهم و هیبت تو زلزله فتد در روم
هر آنکه نیست دو تا پیش تو چو چنبر دف
چو نای رود بود ریسمانش در حلقوم
عوطف کرم شاملت که دایم باد
چو فیض فضل خدایست بر سبیل عموم
خدای عز و جل کرد قسمت روزی
ولی ندانم سری که نیستت معلوم
ز قصد دشمن و حاسد ترا چه باک بود
چو هست امر تو قایم بایزد قیوم
بچرخ فرما زین پس چو خدمتی باشد
ازانکه چرخ ترا چاکریست نیک خدوم
ستایش تو چه کارست تابدولت تو
سخن بمدح تو بی من همی شود منظوم
همیشه تا که نباشد بطبع آتش آب
همیشه تا که نگردد بطعم شهد ز قوم
زنائبات جهان باد جان تو محروس
ز حادثات فلک باد ذات تو معصوم
زمانه خادم آن کت بود ز جمع خدم
سپهر خصم کسی کت بود ز جنس خصوم
جهان مسخر و گردون مطیع و بخت بکام
خدای یار و ملک داعی و فلک محکوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ستایش یک حاکم عادل نوشته شده است. شاعر به توصیف ویژگیهای مثبت و برجسته این حاکم میپردازد و او را منبع عدالت، کرامت و قدرت در برابر ظلم و ستم توصیف میکند. او از تأثیرات نیک این حاکم بر کیهان و جهان صحبت میکند و بیان میکند که وجود او موجب ایجاد نظم و عدل در جامعه است. شاعر همچنین به قدرت و عظمت او اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند در برابر ارادهاش مقاومت کند. در نهایت، شاعر با ستایش و احترام از او یاد میکند و خواستار تداوم حکومتش است.
هوش مصنوعی: تو ای حاکم عدالت، چه نیکو! دنیا زیر فرمان توست. چه خوب است که گردونهی زندگی به تو تسلیم شده و در برابر تو سر فرود آورده است.
هوش مصنوعی: نام تو در جهان طنینانداز شده است و افکار و اندیشههای تو مانند نوری بر آفتاب میدرخشد.
هوش مصنوعی: تو از ویژگیهای نیکو و زیبا برخورداری، و طبیعت تو از صفات ناپسند و زشت دور است.
هوش مصنوعی: آن چهار بالشی که به تو میافزاید، مانند آفتاب از شرق میتابد و همچون آسمان از ستارهها پر است.
هوش مصنوعی: به نزد تو، دریا مانند خطی صاف است و در برابر نظر تو، خورشید چیزی بیمعنا و بدون اهمیت به نظر میآید.
هوش مصنوعی: آرزو تنها زمانی به خواستهات پاسخ میدهد که دنیا به ندای تو پاسخ دهد و تنها برای کسانی که تحت سرپرستی هستند؛ یعنی کسانی که در طلب چیزهایی هستند که ممکن است نصیبشان شود.
هوش مصنوعی: گاهی خداوند به همه، حتی کوهها و ذرات ریز، نوری میبخشد که هیچکس از آن بیبهره نمیماند.
هوش مصنوعی: سخاوت حاتم طایی و انصاف نوشروان، ویژگیهایی هستند که با نام تو تعریف میشوند.
هوش مصنوعی: در جهانی که ظلم و ستم به صورت گستردهای در حال وقوع است، وضعیت به گونهای است که حتی مظلومان هم قادر به تغییر آن نیستند و مثل کیمیا (طلا) نایاب و سخت به دست میآیند.
هوش مصنوعی: عجیب نیست اگر خلق و خوی تو تغییر کند، زیرا وضع و حال جهان و سرنوشت مردم هم قابل تغییر است.
هوش مصنوعی: اگر تو نبودیو عظمت و شکوه تو، آسمان ظلمت را برپا کرده بود و پایههای آن را بنا مینهاد.
هوش مصنوعی: اگر سنگ تو نبود، او بسادگی به دندان من میآمد و ظلمهای این دنیا را نشان میداد.
هوش مصنوعی: تو در این سرزمین عدل را به گونهای برقرار کردهای که مانند شاهینی که بر مرکبی نشسته، بینقص و با اقتدار بر آسمانها پرواز میکند.
هوش مصنوعی: اگر به ظلم و آتش نگاه کنی، میبینی که اگر به عهد و پیمان خود وفا نکنی، آنچه که نادرست و کج به نظر میرسد، درست و راست نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به مخالفت با تو بپردازد و از نوشیدن آب حیات بهرهمند شود، در حقیقت این فرد به مثابه فردی است که خنجری مسموم در گلو دارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس جرات ندارد که بر خلاف تو صحبت کند، چرا که لشکر مرگ به او هجوم نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو مخالفت کند، این نشاندهندهی نقص و ایراد تو نیست. مانند این است که اگر گلی کسی را از خود دور کند، به معنای عیب داشتن گل نیست.
هوش مصنوعی: اگر تو تنها یک چین در ابرویت بیاوری، زلزلهای در روم به وجود میآید.
هوش مصنوعی: هر کسی که دو تا نباشد، مانند حلقه دور دفی است که صدایش در جریان است، و این ریسه در گلو به او وصل است.
هوش مصنوعی: مهربانی و لطف تو همیشه شامل حال همه است، مانند برکات و نعمتهای الهی که به همگان میرسد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ روزی هر کسی را مقدر کرده است، اما نمیدانم که سرنوشت تو چه خواهد بود و چه آیندهای در انتظار توست.
هوش مصنوعی: از تقصیرها و حسادتهای دشمنان نگران نباش، زیرا سرنوشت تو در دست خداوندی است که همواره پایدار و باثبات است.
هوش مصنوعی: از این به بعد حرکت کن و انجام بده، زیرا هر خدمتی که ارائه دهی، ناشی از این است که زمان در خدمت توست و به خوبی از تو حمایت میکند.
هوش مصنوعی: ستایش تو چه اهمیتی دارد، وقتی که خودت به تنهایی میتوانی باعث شادمانی و مدح باشی و شعرها دربارهات سروده میشوند، حتی بدون من.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ چیز تا زمانی که با ذات خود هماهنگ نباشد، نمیتواند به موفقیت یا طعم دلخواه برسد. برای تحقق چیزها، نیاز به شرایط خاصی است که آنها را به وجود آورد. بدون فراهم بودن این شرایط، هر چیزی در حالت طبیعی خود باقی میماند و تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: بهتر است بگوییم: ای زنایابان جهان، جان تو از حوادث آسمان محفوظ باد و وجود تو پاک و بیگناه باشد.
هوش مصنوعی: زمانه همچون خادمی برای کسی است که در جمع دشمنان قرار دارد و دنیا برای او مانند سگی است که به مقابله با خصومتی میپردازد.
هوش مصنوعی: دنیا تحت کنترل است و آسمان نیز فرمانبردار است. سرنوشت به نفع محبوب خدا و فرمانروایان است و ستارهها تابعت دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه سازم با او چگونه حرب کنم
ضعیف کالبدم من نه کوهم و نه گوم
وفاش عاریتی ، عیب و عار او فانی
به عیب عاریتی چیز بر ، چرا فَنوم
ایا درفش تو باز سپید و خصم تو بوم
نرفت زیر فلک چون تو خسرویرا بوم
چو بوم گردد بر دست حاسدان تو باز
چو باز گردد بر بام ناصحان تو بوم
سموم گردد بر دوستان تو چو شمال
[...]
جز آینه که کند گلرخا ترا معلوم
که از حبش حشم آرد بدست کردن روم
طلیعه آید و آنگه سپاه بر اثرش
پدید خواهد گشتن حقیقت از موهوم
من آن نگویم اگر کس بر غم من گوید
[...]
خدایگانا سالی زیادت است که من
به پای حرص به گرد عراق می بدوم
به چشم جز اثر عدل تو نمی بینم
به گوش جز خبر جود تو نمی شنوم
اگر چه تخم ثنای تو کشته ام لیکن
[...]
دهان یار نمود از جواهر منظوم
به روی روشن خورشید اجتماع نجوم
نمود جوهر فردش به نکتهای معقول
میان دایرهٔ ماه نقطهای موهوم
کمر به معنیباریک اگر ندرپیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.