در میان چشم و دل خون اوفتاد
راز ما از پرده بیرون اوفتاد
چشم مستت دلربایی پیشه کرد
فتنه ای در ربع مسکون اوفتاد
پرتوی زد عکس رویت بر فلک
غلغلی در اوج گردون اوفتاد
مرحبا ای جان جانها کز رخت
فال مشتاقان همایون اوفتاد
هر سحر کآید صبا از کوی دوست
همچو غنچه در دلم خون اوفتاد
طرفه می دارم که عشق چون تویی
در دماغ چون منی چون اوفتاد
تا به چشم من درآمد اشک من
از دو چشمم درّ مکنون اوفتاد
حُسن لیلی یک نظر بنمود روی
هر دو کون از چشم مجنون اوفتاد
در سماع از شعر شیرین جلال
هر زمان شوری دگرگون اوفتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جماع نره خر بر ماده خر
رغبتی بر طبع خاتون اوفتاد
با عمود شوهرش در نیمه شب
از جلو آویخت در . . .ون اوفتاد
گفت از بیراهه بیرون کن سمند
[...]
دل ز دستش رفت و در خون اوفتاد
عقل او از پرده بیرون اوفتاد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.