درون خلوت ما جز من و تو هیچ کسی نیست
بیا و هم نفسی کن که عمر جز نفسی نیست
نه هر کسی بتواند قدم نهاد در آتش
که عشق بازی پروانه کار هر مگسی نیست
مرا ز قید تو روی خلاص نیست به ناکام
به کام خویش بود بلبلی که در قفسی نیست
گمان مبر که به جای تو هیچ کسی بپسندم
کسی که هر نفسی با کسی ست هیچ کسی نیست
به خاکساری اگر سرنهد غریب نباشد
گیاه را چو به سرو بلند دسترسی نیست
هوس همی کشدم سر فدای پای تو کردن
به خاک پای تو کاندر سرم جز این هوسی نیست
اگر به چشم تو دور است راه کعبه مقصود
ز خویشتن قدمی نه برون که راه بسی نیست
گرت به چشم درآید جلال اشک بباری
ز ضعف کم ز خسی گشته است و کم ز خسی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.