ای چشم نیم مست تو خمّار عاشقان
زلف دراز دست تو عطّار عاشقان
از خون عاشقان سر کویت شکفته است
خیز و بکن تفرّج گلزار عاشقان
بی روی دوست نعمت دنیا و آخرت
چندان بها نیافت به بازار عاشقان
هر روز درد عشق زیادت همی شود
تا می کند خیال تو تیمار عاشقان
گفتی به یک کرشمه کنم کار تو تمام
پوشیده نیست سعی تو در کار عاشقان
بس جان که بی دریغ ببازند اگر کنی
بویی ز چین زلف خود ایثار عاشقان
هستند چشم و زلف تو در ملک دلبری
دلبند بی دلان و جگرخوار عاشقان
ای یار شادکام که آسوده خفته ای
غافل مشو ز دیده بیدار عاشقان
حال جلال رنگ رُخَش می کند بیان
پیداست رنگ عشق ز رخسار عاشقان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.