ای وصل تو اصل زندگانی
وی روی تو مایهٔ جوانی
رحم آر به حال ناتوانان
ای دوست کنون که میتوانی
چون حلقه سر از درت نپیچم
صد ره اگرم ز در برانی
میگفت سروش عالم غیب
با من به زبان بیزبانی
کز خلق جهان کنارهای گیر
با عشق رخش چو در میانی
باز آی که در سر تو کردیم
سرمایهٔ عمر،جاودانی
در هجر تو سخت ناتوانم
با این همه عجز و ناتوانی
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
عشق از ازلست و تا ابد هست
صد روی ز خلق گشت خود هست
عشق آینهٔ جهان نمایست
در وی همه نقش نیک و بد هست
جز عشق رخت نورزد آن کس
کو بهره ز دانش و خرد هست
بر روی توأش نظر حرامست
آن را که نظر به سوی خود هست
در سینهٔ ریش خسته نقشی
زان تیغ که عشق دوست زد هست
پایی که به گرد او رسد نیست
دستی که به جان نمیرسد هست
در عشق توأم ز خود خبر نیست
وان دم که مرا خبر ز خود هست
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
روی تو که قبلهٔ جهان اوست
روی همه عالم اندر آن روست
چشم تو به عزم گوشهگیری
پیوسته مقیم طاق ابروست
از زلف تو باد بویی آورد
زان بوی مشام خلق خوشبوست
هر جور که آید از تو عدلست
هر بد که پسند توست نیکوست
تو جانی و دلبران همه جسم
تو مغزی و دیگران همه پوست
من چاکر تو نه این زمانم
عمریست که بندهات دعاگوست
قرنیست که من به مهرت ای یار
عمریست که من به یادت ای دوست
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
ساقی قدحی ز می روان کن
درمان خمار خستگان کن
هر چند ز جور دور پیرم
می در ده و دیگرم جوان کن
ای مطرب عشق ساز بنواز
گو چنگ بنال و نی فغان کن
ای دوست ز اشتیاق مردیم
روزی گذری به عاشقان کن
ای مونس خاطر غریبان
رحمی به غریب ناتوان کن
ای باد به پیش یار دلبند
رمزی ز نیاز من بیان کن
گو بهر ثواب آن جهانی
آخر نظری بدین جهان کن
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
یکباره بگشت بر من احوال
نی جاه به ما بماند و نی مال
زین پیش عزیز خلق بودیم
همخانهٔ بخت و یار و اقبال
بسته کمر غلامی یار
سیمین بدنان عنبرین خال
بی رخصت ما همای دولت
در اوج جهان نزد پر و بال
و اکنون به غم تو مبتلاییم
روز و شب و هفته و مه و سال
شوق تو مرا همی گدازد
در بوتهٔ آرزو و آمال
احوال من از غمت خراب است
فی الجمله به هر طریق و هر حال
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
ای روی تو صبح و زلف تو شام
ای هجر تو سنگ و جان ما جام
بازآ که ز تلخی فراقت
نی صبر بماندم و نی آرام
از جسم ملول گشته ارواح
وز روح به جان رسیده اجسام
هر شب دهدم غم تو جامی
از زهر فراق کاین بیاشام
گشتیم به جستجوی وصلت
در هر طرفی سنین و اعوام
شیرینی شربت وصالت
چون مینرسد به کام ناکام
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
ای یار عزیز و ناگزیرم
ای پشت و پناه و دستگیرم
دریاب که عمرهاست تا من
در قید محبتت اسیرم
رحم آر به حال زارم آخر
ای مونس خاطر فقیرم
از دل همه نقشها ستردم
نقش تو نرفت از ضمیرم
هر چند که پند میدهندم
در عشق رخت نمیپذیرم
من دل ز جهان و هر چه در اوست
برگیرم و از تو برنگیرم
از وصل تو بر نمیکنم دل
ای جان و جهان و تا بمیرم
در کوی تو طالب وصالم
باشد که نظر کنی به حالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و وصال معشوق میگوید. شاعر در اشعارش به درد و رنج فراق محبوب اشاره کرده و از او درخواست کمک و رحمت میکند. او به عشق ابدی و پایدار اشاره میکند و بیان میکند که عشقش از ابتدا وجود داشته و تا ابد ادامه خواهد داشت. شاعر به معشوق به عنوان منبع زندگی و جوانی نگاه میکند و خواستار توجه او به حال ناتوان و عاشقانهاش است. در نهایت، او تاکید میکند که دلش هرگز از عشق معشوق منحرف نخواهد شد و همواره در جستجوی وصال او خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای وجود تو اساس زندگی است و چهرهات باعث جوانی و شادابی میشود.
هوش مصنوعی: ای دوست، اکنون که توانایی کمک کردن را داری، به حال ناتوانان رحم کن و به آنها توجه کن.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که من را از در خود دور کنی، نمیتوانم از یاد تو بروم و همیشه به تو وفادار خواهم بود.
هوش مصنوعی: او میگفت که پیامآور عالم پنهان به صورت خاموش و بیواژه با من صحبت میکند.
هوش مصنوعی: از مردم دنیا فاصله بگیر و با عشق معشوق خود بهگونهای زندگی کن که او در میانه قلبت جا داشته باشد.
هوش مصنوعی: برگرد و دوباره به ما بپیوند، زیرا تمام عمر و زمان خود را برای تو صرف کردهایم و ارزشمندترین چیزها را برایت فراهم کردهایم.
هوش مصنوعی: در دوری تو خیلی به زحمت افتادهام و با این حال احساس ناتوانی میکنم.
هوش مصنوعی: در محلهای که تو هستی، کسی مانند من وجود دارد که در آرزوی وصال تو است و امیدوار است تا نگاهی به وضعیت او بیندازی.
هوش مصنوعی: عشق همیشه وجود داشته و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت، و این عشق به هزاران شکل و صورت از خالق ظهور کرده است.
هوش مصنوعی: عشق مانند آینهای است که تمام واقعیتهای جهان را به نمایش میگذارد و در آن هم جنبههای مثبت و هم منفی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تنها کسی که از عشق تو بهرهمند نمیشود، آن فردی است که از دانش و فهم برخوردار نباشد.
هوش مصنوعی: بر روی تو نگریستن برای کسی که نگاهش به سوی خودت است، ناپسند و غیرمجاز است.
هوش مصنوعی: در دل دلشکستهٔ من، اثری از آن تیغی که عشق دوست به من زده، وجود دارد.
هوش مصنوعی: پایی که به گرد او میرسد، یعنی نزدیک او میشود، اما دستی که به جان نمیرسد، یعنی نمیتواند به او نزدیک بشود یا به او کمک کند، وجود ندارد. این بیانگر این است که گاهی اوقات ارتباط یا نزدیکی فیزیکی به معنی ارتباط عمیقتر با شخص یا موضوعی نیست.
هوش مصنوعی: در عشق تو، من از خودم بیخبر هستم و وقتی که از خودم خبر دارم، آن لحظه در عشق تو نیستم.
هوش مصنوعی: در کوی تو کسی به دنبال وصال و نزدیکی به توست که اگر نگاهی به حال او بیندازی، حالش را بهتر درک کنی.
هوش مصنوعی: چهره تو که مرکز توجه تمام جهان است، بر همه موجودات سایه افکنده و درخشش دارد.
هوش مصنوعی: چشمان تو به خاطر تنهایی و دوری دائماً در سایهی ابرویت ساکن است.
هوش مصنوعی: نسیمی از زلف تو بویی به همراه آورد که این عطر، مشام مردم را خوشبو کرده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو صادر شود، عدالت محسوب میشود و هر چیزی که تو آن را بپسندی، خوب است.
هوش مصنوعی: تو روح و جان هستی و دیگران فقط ظاهر را دارند؛ تو عمق و اصل هستی و بقیه فقط سطح و پوستهاند.
هوش مصنوعی: من اکنون فقط خدمتگزار تو نیستم، بلکه عمری است که به خاطر تو دعا کردهام و بندهات بودهام.
هوش مصنوعی: سالی نیست که با عشق تو زندگی نکنم، مدتهاست که به یاد تو هستم ای دوست.
هوش مصنوعی: در آن مکان که تو هستی، کسی در انتظار وصال توست و تنها آرزو دارد که نگاهی به حال او بیندازی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی پر از شراب برایمان بریز و دل خسته ما را نوازش کن و به درمان غم و خستگیمان بپرداز.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر ظلم و ستم پیر شدهام، باز هم برایم شراب بیاور و مرا جوان کن.
هوش مصنوعی: ای هنرمند عشق، سازت را به صدا درآور، چنگ بزن و نی را طنین انداز کن.
هوش مصنوعی: ای دوست، ما از شدت شوق و عشق به تو، به مرز نومیدی رسیدهایم؛ خواهش میکنیم روزی به یاد عاشقان به ما سر بزنید.
هوش مصنوعی: ای همراه دلهای غریب، بر دل غریبی که ناتوان است رحم کن.
هوش مصنوعی: ای باد، لطفاً پیام و نیازی که در دل دارم را به معشوقم برسان.
هوش مصنوعی: برای کسب پاداش و ثواب در جهان آخرت، نگاهی به این دنیا بینداز.
هوش مصنوعی: در محله تو، کسی که عاشق وصال تو است، خواهان آن است که به حال و روزش نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: یکدفعه حال من به کلی تغییر کرد؛ نه مقام و جایگاهی برای من باقی ماند و نه مالی.
هوش مصنوعی: ما تا به حال در کنار بخت و یاری و خوش شانسی زندگی میکردیم.
هوش مصنوعی: کمر غلامی به خاطر زیبایی یار با موهای نقرهای و دانههای خوشبو مانند عطر مشک بسته شده است.
هوش مصنوعی: بدون اجازه ما، پرندهی خوشبختی در اوج آسمان از پر و بال خود بهره میبرد.
هوش مصنوعی: ما هم اکنون در هر روز و شب، و در تمام هفتهها و ماهها و سالها به خاطر غمت دچار ناراحتی هستیم.
هوش مصنوعی: عشق و علاقهام به تو چنان قوی است که مرا در دل آرزوها و آرمانهایم ذوب میکند.
هوش مصنوعی: حال و روز من به خاطر غمت بسیار خراب است، در هر شرایطی و به هر نحوی.
هوش مصنوعی: در کوچهی تو کسی وجود دارد که در انتظار وصل توست و امیدوار است نگاهی به وضعیت او بیندازی.
هوش مصنوعی: ای چهرهات مانند صبح است و موهای تو همچون شام دلتنگی تو برای ما همچون سنگی سخت و وجود ما همچون جامی پر از درد و رنج است.
هوش مصنوعی: برگرد، زیرا از تلخی دوریات نه صبر و استقامت در من مانده و نه آرامش.
هوش مصنوعی: جسمها خسته و بیمیل شدهاند و ارواح از این وضعیت به جان آمدهاند؛ بدین معنا که روحها از محدودیتهای جسم رنج میبرند و به دنبال آزادی و راحتی هستند.
هوش مصنوعی: هر شب به یاد تو، جامی از غم و زهر جدایی را مینوشم و با درد فراق سر میکنم.
هوش مصنوعی: ما در طول سالها به دنبال یافتن وصال و پیوندی محبتآمیز بودیم و در هر جایی که میرفتیم، تلاش کردیم.
هوش مصنوعی: شیرینی پیوند تو زمانی به کام کسی میرسد که او در عشقش ناکام مانده باشد.
هوش مصنوعی: در خیابان تو، کسی که دوستدار وصالت است، در انتظار است تا تو به حال او نگاهی بیندازی.
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز و ضروری من، ای پشتیبان و یاورم.
هوش مصنوعی: بفهم که مدتهای طولانی است که من در محبت تو گرفتار و اسیر شدهام.
هوش مصنوعی: ای یار عزیزم، بر حال خراب من رحم کن، چون تو تنها همدم و تلاش من هستی.
هوش مصنوعی: از دل تمام تصویرها و یادها، تصویر تو را پاک کردم، اما یاد تو از ذهنم نمیرود.
هوش مصنوعی: هرچند دیگران نصیحت میکنند و مرا راهنمایی میکنند، اما در عشق تو هیچگاه تسلیم نمیشوم و از احساساتم دست نمیکشم.
هوش مصنوعی: من از همه چیزهایی که در این دنیا وجود دارد، دلم را خالی میکنم و تنها تو را در قلبم نگه میدارم.
هوش مصنوعی: من از عشق و وصالت دل نمیکنم، ای جان و جهان، و تا آخر عمرم به این حال ادامه خواهم داد.
هوش مصنوعی: در کوی تو کسی مانند من انتظار وصال و دیدار دارد، تا تو به وضعیت من نگاه کنی و حال من را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.