گنجور

 
جهان ملک خاتون

من دوش قضا یار و قدر پشتم بود

نارنج زنخدان تو در مشتم بود

دیدم که همی گزم لب شیرینت

از خواب پریدم سرانگشتم بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode