در عشق تو جز رنگ رخ زرد ندارم
جز آه جگرسوز و دم سرد ندارم
درد غم هجران تو بر جان جهانست
بخشای که من طاقت این درد ندارم
بنواز به وصلم شبکی ای بت مه روی
زین بیش غم هجر تو در خورد ندارم
چشم تو بدزدید دل از دستم و خون کرد
من چاره این درد جهان گرد ندارم
بر دامنش ار هست غباری ز وجودم
باری به دل از ره گذرش گرد ندارم
چون سوسن اگر جمله زبانم به ثنایت
دانی که جز این هیچ دگر درد ندارم
در باغ جهان گر نه رخ و قد تو باشد
من میل به سرو چمن و ورد ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.