دلبرا آرزوی دیدن رویت دارم
روز و شب فکر هوای سر کویت دارم
گرچه از شوق کنارت به خیال تو مدام
دل به مهرت گرو و دیده به سویت دارم
تا به کی کار من خسته پریشان داری
رحم کن رحم که دل در خم مویت دارم
بوی زلفت به من آورد نسیم سحری
زان فرح جان و جهان زنده به بویت دارم
گرچه از خوی تو جز غصّه ندارم حاصل
هر چه دارم من بیچاره ز خویت دارم
تا به چوگان نزنی بر سر میدان جهان
سر به دست از هوس بودن گویت دارم
گر قدم رنجه کنی روزی و تشریف دهی
در جهان چون دل و چون دیده به کویت دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.