از شب هجر تو ای دوست شکایت دارم
آرزوی رخ زیبات به غایت دارم
جان شیرین به فدای شب وصلت کردم
وین زمان از کرمت چشم عنایت دارم
شب و روز و گه و بیگه به خیال رخ تو
بجز اوصاف جمالت چه حکایت دارم
میل وصل من بیچاره نداری باری
آری از بخت بد خویش شکایت دارم
گر خرامی چو سهی سرو به بستان سوی ما
بجز از جان چه بگو در خور پایت دارم
آرزوی رخ زیبای جهان آرایت
به سر دوست که بیرون ز نهایت دارم
من جهان را ز برای شب وصلت خواهم
جان شیرین به جهان نیز برایت دارم
دست در دامن انصاف تو حالی زده ام
وز تو باری نه عنایت نه رعایت دارم
طمع از مال جهان نیست مرا تا دانی
این قدر هست که هم چشم حمایت دارم
چون حمایت بتواند و رعایت نکند
ای دل غمزده پس من چه کفایت دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.