تا جای گرفته ای تو در دل
کار دل خسته گشت مشکل
خالی ز تو نیستم زمانی
تا چند شوی ز بنده غافل
جز بندگیت هوس ندارم
هستم به گناه خویش قایل
تا چند شوم قتیل عشقت
فریادکنان ز دست قاتل
دیوانه عشق را به زنجیر
گویند که می کنند عاقل
زنجیر دو زلف دوست ما را
دیوانه شوق کرد و بی دل
مستغرق بحر عشق داند
این راز نهفته بر سواحل
از جان و دل و روان شدستم
شوریده ی شکل و آن شمایل
تا دید دلم قد دلارات
چون سر بماند پای در گل
ای سرو روان به ما نظر کن
زیرا که به ماست سرو مایل
در حسرت این مراد گردم
در گرد جهان درین قبایل
باشد که شبی دو دست دل را
در گردن او کنم حمایل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق صحبت میکند. او احساس میکند که دلش به معشوق وابسته شده و جدا شدن از او برایش دشوار است. شاعر عاشقانه به درد و رنج ناشی از این عشق اشاره میکند و میگوید که تنها آرزویش بندگی معشوق است. او با اشتیاق نسبت به معشوق، خود را در بند احساساتش میبیند و به زیبایی او اشاره میکند. در نهایت، شاعر از آرزوی خود برای نزدیکی و محبت به معشوق سخن میگوید و خواهان توجه اوست.
هوش مصنوعی: تو که در دل من جا گرفتهای، کار دل را سخت کردهای.
هوش مصنوعی: من همیشه به یاد تو هستم، حالا تا کی میخواهی از بندهات غافل باشی؟
هوش مصنوعی: جز برای بندگی تو آرزویی ندارم و به گناهان خود اعتراف دارم.
هوش مصنوعی: تا کی باید عاشقانه فریاد بزنم و از عشق تو کشته شوم، در حالی که قاتل این حال و روز من خود تویی؟
هوش مصنوعی: عاشق دیوانه را به زنجیر میزنند تا او را عاقل کنند.
هوش مصنوعی: زنجیر دو زلف محبوب ما را به شدت عاشق و بیتاب کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که در عمق عشق غوطهور است، به خوبی این راز پنهان را میداند که در سواحل قرار دارد.
هوش مصنوعی: من از جان و دل و روان به شدت مجذوب و دلباختهی آن شکل و صورت شدم.
هوش مصنوعی: وقتی که دلم را دیدم، به اندازه قد محبوبم شگفتزده شدم و مانند کسی که در گل فرو رفته، احساس ناتوانی کردم.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا، به ما نگاه کن چرا که تو به ما نزدیکتر هستی.
هوش مصنوعی: در آرزوی رسیدن به این هدف، در سراسر دنیا به گشت و گذار میپردازم و در میان این قومها زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: امیدوارم شبی دستهای قلبم را به دور گردن او بیفکنم و او را در آغوش بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الصبح علی الضلام مقبل
ان تسق لنا المدام عجل
بنشان ز من ای غم تو مشکل
زان آب حیات آتش دل
سقیا لک فاسقنی حراما
[...]
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بیحجت نام تو مسجل
در جام جهان نمای اول
شد نقش همه جهان ممثل
خورشید وجود بر جهان تافت
گشت آن همه نقشها مشکل
یک روی و هزار آینه بیش
[...]
و الحسن علی البها تجلی
و السکر حواه و الکمال
شاه رسل و شفیع مرسل
خورشید پسین و نور اول
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.