ز درد فراقت من خسته دل
همیشه به روی توأم بسته دل
دو دیده نگارا ز جان بسته ام
به طاق دو ابروت پیوسته دل
دهان تو چون پسته و لب چو قند
ز جان بسته ام من درین پسته دل
تویی فارغ از حال زارم ولی
مرا با تو بودست پیوسته دل
چه چاره که چون مرغ جانم شده
به شست دو زلفین تو بسته دل
ببینم شبی گویی اندر جهان
ز بند فراق تو وارسته دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و دوری معشوق میگوید و احساس خستگی و دلشکستگی خود را به تصویر میکشد. او به زیبایی چهره و لب معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که در حالی که معشوق از غم او بیخبر است، او به شدت به او وابسته است. عشق او مانند پرندهای در قفس از زلفهای معشوق بسته شده و از این وضعیت نگران است. در نهایت، شاعر آرزو دارد که یک شب بتواند از رنج فراق رهایی یابد و به معشوقش نزدیک شود.
هوش مصنوعی: به خاطر اندوهی که از دوری تو دارم، همیشه دلم خسته و سنگین است و چشمانم به روی تو بسته است.
هوش مصنوعی: دو چشم زیبای تو را، مانند جانم در قوس ابروهایت جا دادهام و دل من به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: دهان تو مانند پسته است و لبهایت شیرین چون قند. من در این دل شکرین، جان خود را به تو بستهام.
هوش مصنوعی: تو از حال بد من بیخبری، اما دل من همیشه با توست و به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: چارهای نیست، چون جانم مانند پرندهای در دام دو زلف تو گرفتار شده است و دل من به آن بستگی دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به آرزوی تجربهای اشاره دارد که در آن، یک شب را بدون درد و رنج جدایی از محبوبش بگذراند و دلش از این غم رهایی یابد. او میخواهد لحظهای را تصور کند که در آن فراموش کرده باشد چه طور دوری و فراق بر او تأثیر گذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.