بر منت ای دل و دین این همه بیداد چراست
و این همه جور و جفا راست بگو تا ز چه خاست
دل من خواست که تا شرح غمت عرضه دهد
چه کنم با که بگویم مگر این کار صباست
تا کند حال دلم عرضه بدان سنگین دل
سخنی گوید چون قامت و بالای تو راست
راست پرسی ز من خسته روان در بستان
مثل آن قامت زیباش دگر سرو نخاست
چون مه چاردهم روی تو را دید ز غم
شرمش آمد ز رخ خوب تو زان روی بکاست
نسبت روی تو با ماه فلک می کردم
چون بدیدم به حقیقت ز کجا تا به کجاست
شب روی بی سر و پایی به جهان سرگشته
نسبتش با تو نشاید که کنند این نه رواست
خواب در دیده ی بی خواب نیاید ما را
تا ز دیدار تو ای دوست به ناکام جداست
دل ببردی و نکردی به وفا میل چرا
ای بسا پیرهن جان که ز هجر تو قباست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که به خاطر عشق خود متحمل میشود، سخن میگوید. او اعتراض میکند که چرا دل و دینش باید این همه بیداد و جور را تحمل کنند. دل او میخواهد غم را بیان کند اما نمیداند با چه کسی درد دل کند. شاعر به زیبایی معشوقش اشاره میکند و میگوید که هیچ موجودی به پای او نمیرسد. همچنین، او به مقایسه زیبایی معشوق با ماه و ستارگان میپردازد و از غم از دستش مینالد. همچنین اشاره میکند که خواب از چشمانش گریخته و به خاطر دوری از معشوقش، دلش به شدت آزرده است و حسرت بیوفایی او را دارد.
هوش مصنوعی: ای دل و دین، چرا باید اینقدر ظلم و بیرحمی وجود داشته باشد؟ واقعیت را بگو که این همه ناامنی و ستم از کجا نشأت گرفته است؟
هوش مصنوعی: دل من میخواهد که رونق غمت را بیان کند، اما نمیدانم با کی صحبت کنم، شاید این تنها کار نسیم بهاری باشد.
هوش مصنوعی: دلم برای تو بسیار احساساتی و سنگین است و برای بیان این احساسات، چون قامت و زیبایی تو بزرگ و باشکوه است، سخنی میگوید.
هوش مصنوعی: اگر به من خسته دل بگویی راست، در باغ مانند آن قامت زیبایش، دیگر سروی نمیروید.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه کامل چهرهی تو را دید، از غم به خاطر زیباییات، شرم کرد و از روی تو کم شد.
هوش مصنوعی: زمانی که دیدم حقیقت زیبایی تو را، به این فکر افتادم که نسبت به ماه چقدر متفاوتی. در واقع، از جایی که زیبا هستی تا جایی که میتوانی به فردی درخشان تبدیل شوی، فاصلهای باور نکردنی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شب که سر و سامانی ندارد و در دنیا گیج و حیران است، نمیتوان به رابطهاش با تو خللی وارد کرد، زیرا این کار نادرست است.
هوش مصنوعی: خواب برای ما که بیداریم نمیآید، چون دیدار تو ای دوست، برای ما دور و ناکام است.
هوش مصنوعی: تو دل مرا بردی و به وفا عهدی نداشتی، اما با این حال، بارها شاهد پیرهن جانهای بسیاری بودم که از جدایی تو پاره شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.