من نمی یابم دوای درد دل
با که گویم ماجرای درد دل
درد دل گر باشد از عشقت دوا
می کشم از جان بلای درد دل
از طبیب دل دوایی خواستم
گفت می دانم دوای درد دل
از لب و رخسار خود کردم دوا
گلشکر بهر شفای درد دل
غیر درد عشق اگرچه راحتست
من نمی خواهم به جای درد دل
گر نمی دانی که درد من ز چیست
رنگ روی من گوای درد دل
مرغ جانم را پر و بالش بسوخت
از فراقت در هوای درد دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و دردهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر از ناپیدایی راه درمان درد دل و عشق خود شکایت میکند و از فردی به نام طبیب دل میخواهد تا راهحلی بیابد. طبیب میگوید که میداند درد دل او چیست، اما شاعر به این اشاره میکند که هیچ تسکینی برای درد عشقش وجود ندارد و حتی اگر راهحلهایی وجود داشته باشد، او از درد دلش چشمپوشی نمیکند. در نهایت، علاقهمندانه به عشق و تأثیر عمیق آن بر زندگیاش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم درمانی برای درد و غصهام پیدا کنم و نمیدانم با چه کسی از مشکلات و رنجهایم صحبت کنم.
هوش مصنوعی: اگر درد دل من ناشی از عشق تو باشد، برای درمان آن از جانم مایه میگذارم.
هوش مصنوعی: از پزشک احساساتم، درمانی برای درد دل خواستم. او گفت که میداند چه چیزی میتواند برای این درد مؤثر باشد.
هوش مصنوعی: با لب و چهرهام، شیرینی میسازم تا به درمان جراحتهای دل کمک کنم.
هوش مصنوعی: هرچند که در زندگی ممکن است راحتی و آسایش وجود داشته باشد، اما من ترجیح میدهم که سختی و درد عشق را تجربه کنم تا اینکه به جای آن، احساس خنثی و بیاحساسی داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی درد من از چه ناشی میشود، تنها به رنگ چهرهام نگاه کن، که خود گواهی بر رنج دل من است.
هوش مصنوعی: مرغ جانم از دوری تو غمگین و دلسوخته شده و به خاطر این درد دل، پر و بالش را از دست داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.