گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

بیا که پیک نظر می دوانم از چپ و راست

که تا کجا چو تو سروی به باغ جان برخاست

و یا گلی که به روی تو باشدش نسبت

چگونه صحن چمن را به حسن خویش آراست

بگشت گرد جهان و ندید چون رخ تو

گلی و نیز چو قدّ تو هیچ سرو نخاست

اگر کنی گذری سوی ما نباشد عیب

تو سرو جانی و دایم ترا گذر بر ماست

ببرده ای دلم از دست و باز پس ندهی

چه اوفتاد چه شد در جهان مگر یغماست

بیا بیا و غنیمت شمر یکی امروز

که را امید بقا ای عزیز بر فرداست

زلال وصل زمانی بر آتش دل زن

ز شور عشق تو جانا به عالمی غوغاست

دل از فراق تو بر آتش بلا سوزان

دو دیده از غم هجر تو دایماً دریاست

دلت نسوخت به حال من ضعیف نحیف

نه دل بود نه دل آن دل مگر که آن خاراست

فراق جمله رفیقان زمانه می طلبد

بدید عاقبت الامر آنچه دشمن خواست

 
 
 
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه