که دید شکل هلالی چو ابروی طاقش
که دید آن رخ زیبا که نیست مشتاقش
کدام نرگس شهلا به چشم او ماند
بنفشه نیز نباشد به بوی اخلاقش
کسی که افعی زلف تو بر دلش زد نیش
مگر ز لعل تو باشد نصیب تریاقش
ببین چه می کند آن ترک شوخ شورانگیز
که نیست چون دل او سنگ دل در آفاقش
ولی چون در غم عشقت گناه نیست مرا
چراست با من مسکین مدام شلتاقش
صحیفه ی غم عشقش از آن جهانگیرست
که برد باد بهاری به لطف اوراقش
چو دید دیده ی مهجور جان جمال گلی
گرفت در دل ما آتشی ز اشواقش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.