عشق بازی با چنان یاری چه خوش باشد دگر
ور بود همچون تو دلداری چه خوش باشد دگر
قامتش سرویست در بستان جان دانی که چه
روی او دیدن به گلزاری چه خوش باشد دگر
گفته بودی جان بده با عشق تا از جان بود
گر بفرمایی چنان کاری چه خوش باشد دگر
بار عشقش بود بر خاطر مرا باری مدام
گر نهد بر یاد سرباری چه خوش باشد دگر
مدّتی باشد ز چشمم غایب آن چشم و چراغ
گر نماید روی را باری چه خوش باشد دگر
سخت بازارم نمی دانم من مسکین ز عشق
گر نهد آن دوست بازاری چه خوش باشد دگر
بود ما را صحبتی با دوستان معتقد
وین زمان با چست عیاری چه خوش باشد دگر
دل به طرّاری ز دست ما ببرد اندر جهان
صحبتی با شوخ طرّاری چه خوش باشد دگر
ما ز جور چرخ نافرمان بسی آزرده ایم
بر دل مجروح آزاری چه خوش باشد دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.