منم چون گوی سرگردان به گرد کوی آن دلبر
ز تاب زلف چوگان وش که ما را می زند بر سر
به عید دولت وصلش دل و جان می کنم قربان
فدای روی زیبایش نباید کرد ازین کمتر
به ظلمات شب زلفش شدم گمره نمی دانم
که نور روز رخسارش کجا گردد مرا رهبر
به عنبر کرده ام تشبیه زلف او خرد گفتا
کجا نسبت توان کردن سر آن زلف با عنبر
به جای من بسی باشد تو را دلبر ولی دانم
من مسکین ندارم در جهان جز تو کس دیگر
به حال زار من بخشای و بر چشمان خون بارم
که خون می ریزد از هجران تو بر روی همچون زر
زر و گوهر نمی دارم دریغ اندر فراق تو
جوانی را فدا کردم مرا از درد دل واخر
به وصلت شاد گردانم زکات حسن و خوبی را
چه باشد گر چو سرو ناز آیی یک شبی در بر
به یاد حلقه ی زلف و دهان تنگ شیرینت
چو حلقه هر زمان از غم سر خود می زنم بر در
شبی بر ما گذشت و هم نظر بر حال زارم کرد
دعای دولتش گفتم که از جان و جهان بر خور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسی و عاشقانه بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوقهاش است. شاعر خود را همچون گوی سرگردانی توصیف میکند که در اطراف معشوق میچرخد. او به زیبایی زلف معشوق اشاره دارد و عشقش را با اعتقاد راسخ ابراز میکند. شاعر از زحمات و آلام خود در فراق معشوق میگوید و از او تقاضا میکند تا حالش را با نگاهی به سختیها و غمهایش درک کند. او هیچ گوهری جز عشق معشوق در دل ندارند و آماده است تا جوانی و جانش را برای وصال او فدا کند. در نهایت، شاعر با آرزوی دیدار معشوق و شاد شدن از حسن او، تداوم غم و انتظار خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من مانند گوی سرگردانی هستم که در اطراف کوی آن معشوق میچرخد. از شدت شوق و عشق به آن دختر با زلفهای بازیگوش، ضرباتی به سرم میخورد.
هوش مصنوعی: در روز عید خوشبختی و وصال او، تمام دل و جانم را فدای زیباییاش میکنم و کمتر از این را هم نباید انجام داد.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب زیبایی موهایش گم شدهام و نمیدانم که نور روز و روشنی چهرهاش کجا میتواند مرا راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: موهای او را به عنبر تشبیه کردهام، اما خرد گفت که چگونه میتوان این زلف را با عنبر مقایسه کرد؟
هوش مصنوعی: به جای من افراد زیادی هستند که میتوانند جانشین من شوند، اما من به عنوان یک انسان ضعیف میدانم که در این دنیا هیچکس غیر از تو برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: به حال نزار و دل شکسته من رحم کن و به چشمانم که پر از اشک است نگاه کن، زیرا از دوری تو همچون طلایی که در زیر نور میدرخشد، خون میریزد.
هوش مصنوعی: من چیز ارزشمندی ندارم، اما به خاطر دوری تو جوانیام را فدای عشق تو کردم و در این درد دل غرق شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و خوبیات، دل من را شاد میکنی. حالا اگر یک شب مانند درخت سرو زیبا به نزد من بیایی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: به یاد حلقههای مو و لبهای باریک شیرینت، همیشه از غم و اندوه به در میزنم، مانند حلقهای که بیپایان دور خود میچرخد.
هوش مصنوعی: شب بود و او به حال بسیار بد من نگاهی انداخت. به او دعا کردم که از تمام زندگیم بهرهمند شوم و خوشبختی را به من عطا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.