در دیده خیال تو نگاریم دگر بار
بر یاد لبت عمر گذاریم دگر بار
جانا خبرت نیست که از شدّت هجران
ما در غم دیدار تو زاریم دگر بار
از شوق رخ چون گل دلبر به گلستان
چون بلبل شوریده هزاریم دگر بار
از مهر رخ خوب تو ای خسرو خوبان
در وادی جان مهر تو کاریم دگر بار
از دولت وصلش به گلستان مرادم
در دیده ی دشمن همه خاریم دگر بار
هر چند که بیزار شدی از من مهجور
جان را هوس وصل تو داریم دگر بار
ما مستی وصل تو ندیدیم ولیکن
از باده هجر تو خماریم دگر بار
دی از من بیچاره ربودی دل و بردی
امروز دلی خسته نداریم دگر بار
از رفتن دل نیست مرا با تو حسابی
گر می طلبی جان بسپاریم دگر بار
هر چند عزیز دل مصری به حقیقت
چون خاک چرا پیش تو خواریم دگر بار
گرچه به سرانگشت جفا خون دلم ریخت
ما بنده آن دست و نگاریم دگر بار
در بارگه شاه جهان از غمت ای دل
صد ناله و فریاد برآریم دگر بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.