گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

من از جام غمت مستم دگر بار

ز دست عقل وارستم دگر بار

مرا دل خسته بود از روز هجران

ببرد آن دلبر از دستم دگر بار

من این دانم که آن یار گل اندام

به خار هجر خود خستم دگر بار

به وصلم دست نگرفت آن پری زاد

به زلف خویش پا بستم دگر بار

به باد عشق بردادم جهان را

چو خاک ره چرا پستم دگر بار

به دل بسیار بودم داغ هجران

به جان داغی نهادستم دگر بار

دلم بربود و رفت از پیش و جانم

به فتراک غمش بستم دگر بار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode