ای صبا بویی از آن زلف پریشان به من آر
مژده ای زآن گل سیراب به سوی چمن آر
لب جان پرور او چشمه حیوان منست
شربت آبی ز سر لطف مرا زان دهن آر
خسته ی بار فراق رخ یارم شکری
به دوای دل رنجور جهانی به من آر
حالت دیده ی مهجور ستمدیده ببین
ای بشیر دل من بویی از آن پیرهن آر
گل به بستان ملاحت ز صبا روی نمود
بلبل طبع مرا ای دل و دین در سخن آر
ای سهی سرو به بستان ملاحت بگذر
لرزه از قامت خود در بدن نارون آر
نیست جز سوختن و ساختنت چاره جهان
همچو شمع از سر خود بگذر و پا در لگن آر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.