وقت آنست که گل باز به بستان آید
بلبل دلشده دیگر به گلستان آید
گر کند ناله هزار از سر مستی آخر
بوته از بلبل شوریده به دستان آید
لب و چشم تو چو مخمور و چو مستند چرا
جور از ایشان همه بر باده پرستان آید
نیک معذور ندارند مرا هشیاران
زآنکه فریاد و فغان از دل مستان آید
راستی سرو بیفتد ز قد و دانی کی
قامت خوب خرامش چو به بستان آید
در شب ظلمت هجران شده ام سرگردان
منتظر تا کیم این شمع شبستان آید
چون به یادم گذرد لعل لبانت گویی
طوطی طبع جهان زان شکرستان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.