چون مرا با عشق تو دردی بود
در میان ماجرا گردی بود
بار عشق او به جان و دل کشد
در وفاداری اگر مردی بود
بشکند بازار گرمم در وصال
در جهان هر جا که دم سردی بود
روی تو با ماه چون نسبت کنم
او که هرجایی و ره گردی بود
راه عشقت را به مردی بسپرم
کوری آن کس که نامردی بود
دل به دست دلبری افکنده ام
جان فدای نازپروردی بود
بر دل بیچاره ی من ره زده
هرکجا اندر جهان دردی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و عشق صحبت میکند که در زندگیاش وجود دارد. او میگوید که عشق محبوبش بر جان و دل او سنگینی میکند و اگر کسی در وفاداری مرد باشد، باید این بار سنگین را تحمل کند. در وصال، گرما و شوری وجود دارد و در هر جایی که احساس سردی شود، یاد چهره محبوبش را میکند که چون ماه زیباست. شاعر عشق را به مردی میسپارد که نامرد نیست و دلش را به دلبری داده که نازپرورده است. در کل، شعر بازتابی از احساسات عمیق و درگیریهای عاشقانه اوست.
هوش مصنوعی: زمانی که من به عشق تو گرفتار شدم، دردی در وجودم احساس کردم و این درد تبدیل به ماجرایی شد.
هوش مصنوعی: اگر مردی به واقعی عشق و وفاداری پایبند باشد، باید بار سنگین عشق او را با جان و دل تحمل کند.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا جایی پیدا شود که حسرت دیدار تو را داشته باشم و آنجا دل من از خنکی دلسرد شود، بازار عشق و محبت من خراب خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی تو را با زیبایی ماه مقایسه کنم، درخواهی یافت که آن ماه هم در هر جایی که برود، همچنان یکسان نمیماند.
هوش مصنوعی: عشق تو را به مردی میسپارم که اگر بیوفا باشد، باید کور باشد.
هوش مصنوعی: دل را به دلبری سپردم و جانم فدای خواست و ناز او شده است.
هوش مصنوعی: هر جا در دنیا دردی وجود دارد، آن درد بر دل بیچاره من سایه افکنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک او را این چنین دردی بود
کی دل کار زن و مردی بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.