مرا در عشق تو دیوانه خوانند
به شمع روی تو پروانه خوانند
هرآن پروا که جز عشق تو باشد
ز روی عقل آن پروا نه خوانند
ز جانم آشنا در کوی عشقش
چرا آخر مرا بیگانه خوانند
چو غم یکدم ز ما غافل نباشد
کنون با غم مرا همخانه خوانند
هرآن عاشق که سر در غم نبازد
نه عشقست آن که آن افسانه خوانند
دلم مرغیست در زلفت وطن ساخت
که آنرا عاشقان آشانه خوانند
اگرچه راه وصلت مشکل افتاد
فراقت در جهان آسان نه خوانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دیوانگی خود سخن میگوید. او به محبوبش میگوید که دیگران او را دیوانه و عاشق میخوانند، اما با وجود این، تلاش دارد تا ارزش واقعی عشق را بیان کند. شاعر از غم و جدایی نیز صحبت میکند و میگوید که اگرچه راه رسیدن به محبوب دشوار است، اما نبود محبوب هیچگاه آسان نخواهد بود. در نهایت، او عاشقانه دلش را همچون پرندهای در آغوش محبوبش میبیند.
هوش مصنوعی: در عشق تو، مرا محبتی دیوانهوار مینامند و درخشش چهرهات را مانند پروانهای که به شمع جذب میشود، توصیف میکنند.
هوش مصنوعی: هر نگرانی و دغدغهای که غیر از عشق تو وجود داشته باشد، از نظر عقل اهمیت ندارد و به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: چرا مرا در کوی عشق او بیگانه میخوانند، در حالی که او برای من همچون جانم آشناست؟
هوش مصنوعی: هرگز غم از من دور نمیشود و اکنون غم را همسایه و همراه خود میدانم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق غم و اندوه را احساس نکند، عاشق واقعی نیست و آنچه را که به عنوان عشق میشناسند، تنها یک خیال و افسانه است.
هوش مصنوعی: دل من مثل پرندهای است که در زلفهای تو آشیانه ساخته و معشوقهها آن را جای امن و عاشقانهای میدانند.
هوش مصنوعی: هرچند که رسیدن به تو دشوار شده، اما تحمل دوریات در دنیا کار آسانی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.