شب هجران که پایانش نباشد
بود دردی که درمانش نباشد
سری کاو از هوای عشق خالیست
یقین دانم که سامانش نباشد
مباد آن کس که در شبهای هجران
که بر دل هیچ فرمانش نباشد
کجا یابی کسی بر درد هجران
که دستی بر گریبانش نباشد
هر آن کاو یافت مشکل روز وصلش
بلای هجر آسانش نباشد
مبر بیهوده رنجی در پی او
که قول و عهد و پیمانش نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنج ناشی از جدایی و هجران صحبت میکند. او به این نکته اشاره میکند که در شبهای هجران، دردی وجود دارد که هیچ درمانی برای آن نیست و کسی که عشق را در دل ندارد، بعید است که به آرامش برسد. او با تاکید بر اینکه در چنین شبهایی هیچکس نمیتواند به دردی که مبتلا به هجر است، کمک کند، به ناتوانی انسانها در مقابل جدایی و سختیهای آن اشاره میکند. در نهایت، شاعر توصیه میکند که نباید بیهوده در پی کسی گشت که قول و عهدی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: شب فراق و جدایی که هیچ پایانی ندارد، دردی است که هیچ راه چارهای برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که از عشق به دور است، مطمئناً نمیتواند به خوشبختی و سامان برسد.
هوش مصنوعی: مبادا آن کسی که در شبهای دوری و جدایی، نتواند بر دل خود تسلطی داشته باشد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانی کسی را پیدا کنی که در سختی جدایی باشد و کسی نباشد که به او کمک کند یا دلگرمی دهد؟
هوش مصنوعی: هر کس که در روز پیوستن به محبوبش به مشکل برخورده باشد، باید بداند که رنج جدایی پس از آن برای او آسان نخواهد بود.
هوش مصنوعی: بیهوده برای کسی که هیچ وعده و عهدی به تو نداده، زحمت نکش و دلسرد نشو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم پردرد و درمانش نباشد
شبان هجر پایانش نباشد
قدم در راه عشقی چون توان زد
که سر حدّ بیابانش نباشد
چه مشکل حالتی باشد کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.