گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا تحمّل هجران آن نگار نباشد

چو بلبلم هوس ناله های زار نباشد

گلم ز دست به در شد چه می کنم بستان

به پای دل ز فراقش به غیر خار نباشد

بیا به دیده نشینم که مردم چشمی

میان ما و تو ای دیده ام غبار نباشد

مکن جفا به دل ریش من که در دو جهان

به غیر نام نکو هیچ یادگار نباشد

به سخت و سست زمانه دلا بباید ساخت

بساز با بد و نیکش چو روزگار نباشد

زمانه ای عجب و خلق جمله بوالعجب اند

به عهد و قول و وفا هیچ اعتبار نباشد

به اختیار به هجران بکوش چندینی

چه حاصل از غم عشقت چو اختیار نباشد

چو چشم جادویت ای دوست نیک سرمستم

به باده ی لب لعلت غم خمار نباشد

جهان وفا نکند با کسی یقین می دان

نه با من و تو که این سفله پایدار نباشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode