درد مرا مگر ز طبیبم دوا رسد
فریاد خستگان بلا هم خدا رسد
آن جور و خواریی که تو کردی به جان من
گر برکشم ز سینه خروشی مرا رسد
عشّاق روی خوب تو بسیار در جهان
وصلت کجا و من به کجا کی به ما رسد
حال من گدای ستمدیده حزین
روزی مگر به سمع تو ای پادشا رسد
ما خاکی ییم بر سر خاک رهش ولی
سلطان کجا به غور دل هر گدا رسد
گر سر کشد ز ما قد سرو چمن چه باک
با قامت تو سرکشی او را چرا رسد
آری اگر به طرف چمن بگذری چو باد
پابوس قد دلکش تو سرو را رسد
زآن چشم پر ز فتنه و آن زلف پر ز شور
حال خراب زار جهان تا کجا رسد
گر آشناست حاضر و بیگانه یار نیست
هم عاقبت به غور دل آشنا رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.