دلبر سنگ دل شوخ جفاپیشهٔ ما
نگذرد بر دل سنگین تو اندیشهٔ ما
شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک
ننهادی به جز از خون جگر توشهٔ ما
بیخ مهر رخ ما گرچه ز دل برکندی
جز وفای بت مه رو نبود پیشهٔ ما
خرمن ماه رخش را مترصّد بودم
بانگ زد لعل لبش گفت مچین خوشهٔ ما
قامت سرو بلندش به تفاخر میگفت
در دل ماء معین است همه ریشهٔ ما
خونم از مردمک دیده روانست به جوی
رحمتت نیست تو بر خون جگرگوشهٔ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر نسبت به محبوبی است که او را رنج داده است. شاعر احساس میکند که محبوب سنگدل و جفاپیشهاش به عمق دلتنگی و درد او توجهی ندارد. شبهای بیخوابیش به خاطر غیبت محبوب، بر او سنگینی میکند و یادآور زلف تاریک وی است. اگرچه محبوب از دل او برید، اما شاعر همچنان به وفاداری خود به او ادامه میدهد. او در خیال خود، زیبایی و شکوهمندی محبوب را میبیند و آرزو میکند که بازگردد، اما در نهایت به ناامیدی و درد دل خود اشاره میکند که خونش از غم و رنجش میریزد و محبوب به او توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: محبوب سنگدل و شوخ ما به دل سنگین تو توجهی ندارد و به تفکرات ما اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: شب جدایی تو طولانی و تاریک است و از این عذاب تنها چیزی که به همراه دارم، خون دل خودم است.
هوش مصنوعی: اگرچه تو مهر و محبت ما را از دل برکناری، اما جز وفاداری به چهره زیبای تو، کاری دیگر نداریم.
هوش مصنوعی: من منتظر بودم که زیبایی چهرهاش مانند یک خرمن، به نمایش درآید. صدای لعل لبش را شنیدم که میگفت: "موس نزن و خوشههای ما را نچین."
هوش مصنوعی: بلندی قامت او به خودستایی میگفت که در دل آب زلال، تمامی ریشههای ما نهفته است.
هوش مصنوعی: خون من از چشمم به سوی رحمت تو جاری است، اما تو بر روی زخم دلهای ما نظر نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.