گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

چرا به کار من ای جان وفا نکردی هیچ

به حال خسته دلان جز جفا نکردی هیچ

چرا ز لعل لب آبدار خود کامم

شبی ز روی ارادت روا نکردی هیچ

طبیب درد منی راست گو که از چه سبب

ز روز وصل دلم را دوا نکردی هیچ

به لطف با همه کس در میان و بس شادان

به بخت ما بجز از ماجرا نکردی هیچ

بسی خطاب کشیدم ز روز هجرانت

به وصل ما تو به غیر از خطا نکردی هیچ

چو سرو ناز خرامیده ای میان چمن

نظر ز روی عنایت به ما نکردی هیچ

تو پادشاه جهانی و من گدای غریب

ترحمی ز چه رو بر گدا نکردی هیچ