چرا به کار من ای جان وفا نکردی هیچ
به حال خسته دلان جز جفا نکردی هیچ
چرا ز لعل لب آبدار خود کامم
شبی ز روی ارادت روا نکردی هیچ
طبیب درد منی راست گو که از چه سبب
ز روز وصل دلم را دوا نکردی هیچ
به لطف با همه کس در میان و بس شادان
به بخت ما بجز از ماجرا نکردی هیچ
بسی خطاب کشیدم ز روز هجرانت
به وصل ما تو به غیر از خطا نکردی هیچ
چو سرو ناز خرامیده ای میان چمن
نظر ز روی عنایت به ما نکردی هیچ
تو پادشاه جهانی و من گدای غریب
ترحمی ز چه رو بر گدا نکردی هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.