آن دل نگویمش که در او یاد او نرفت
تا مهر روی دوست به جانش فرو نرفت
روزی نرفت بر من مسکین ز هجر او
کز آب دیده ام همه شب خون به جو نرفت
بر آتش فراق تو ما را جگر بسوخت
زین سوخته بگوی کجا بد که بو نرفت
عمرم برفت در غم هجران آن صنم
وان عمر نازنین ز سر گفت و گو نرفت
گر رفت یک سخن به زبانم ز بی خودی
باز آرزوی لطف خدا را به کو نرفت
شرح ستم چگونه توان داد بر دلم
آن چیست کز جفای بت تندخو نرفت
پای طلب به گرد جهان در دویدنست
کی بود یک زمان که در این جست و جو نرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.