گنجور

 
جهان ملک خاتون

کدام دیده به دیدار یار بینا نیست

کدام نطق به اوصاف یار گویا نیست

اگرچه حور و قصورند در بهشت برین

به چشم عاشق بیچاره بی تو زیبا نیست

هزار سرو اگر در میان بستانست

یکی چو قامت آن سروناز رعنا نیست

هزار عنبر سارا و مشک تاتاری

اگرچه هست چو زلفین یار بویا نیست

تو از زمانه ی بدخو وفا چه می طلبی

دلا که مهر درین روزگار گویا نیست

صبا چو بر سر کویش گذر کنی زنهار

طریق عهد شکستن بگو که در ما نیست

مرا ز درد فراق تو نیست یک ساعت

کز اشک دیده ی مهجور من چو دریا نیست

بسوخت خلق جهان را به حال زارم دل

به سختی دل دلدار سنگ خارا نیست

به جان رسید دل من ز دست جور فراق

اگر تو را به جهان صبر هست ما را نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه