کدام دیده به دیدار یار بینا نیست
کدام نطق به اوصاف یار گویا نیست
اگرچه حور و قصورند در بهشت برین
به چشم عاشق بیچاره بی تو زیبا نیست
هزار سرو اگر در میان بستانست
یکی چو قامت آن سروناز رعنا نیست
هزار عنبر سارا و مشک تاتاری
اگرچه هست چو زلفین یار بویا نیست
تو از زمانه ی بدخو وفا چه می طلبی
دلا که مهر درین روزگار گویا نیست
صبا چو بر سر کویش گذر کنی زنهار
طریق عهد شکستن بگو که در ما نیست
مرا ز درد فراق تو نیست یک ساعت
کز اشک دیده ی مهجور من چو دریا نیست
بسوخت خلق جهان را به حال زارم دل
به سختی دل دلدار سنگ خارا نیست
به جان رسید دل من ز دست جور فراق
اگر تو را به جهان صبر هست ما را نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق از محبوب میپردازد. شاعر از ناتوانی در توصیف زیباییهای محبوب و ناکافی بودن زیباییهای دیگر دنیا در برابر او صحبت میکند. او به طور خاص به عشق و وفا اشاره میکند و میگوید که در این زمانه وفا کمیاب است. همچنین، شعر به عمق درد ناشی از دوری محبوب پرداخته و نشان میدهد که حتی با وجود زیباییهای فراوان در جهان، دل عاشق فقط به یاد محبوب خود میسوزد و تحمل فراق او را ندارد.
هوش مصنوعی: کدام چشمی وجود دارد که بتواند یار را به خوبی ببیند؟ کدام زبانی هست که بتواند وصف و ویژگیهای یار را به درستی بیان کند؟
هوش مصنوعی: به رغم اینکه در بهشت چیزهای زیبایی همچون حور و قصر وجود دارد، اما برای یک عاشق بدون معشوقش هیچ چیز زیبا و جذاب نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه در باغ هزاران سرو قد بلند وجود داشته باشد، اما هیچکدام به زیبایی و جذابیت قامت آن سرو ناز نمیرسند.
هوش مصنوعی: عطرهای خوشبو و خوشبو کنندهها هرچقدر هم که در دنیا فراوان باشند، باز هم بوی موهای محبوبم را نمیتوانند جایگزین کنند.
هوش مصنوعی: از دنیای بدخواه چه انتظاری داری، دل؟ در این زمان ظاهراً محبت و وفا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم به سر کوی محبوبت بگذرد، به او بگو که مبادا عهد و پیمان را بشکند؛ زیرا ما این را نمیپذیریم و در وجود ما این رفتار نیست.
هوش مصنوعی: من حتی یک لحظه هم از درد جدایی تو آسوده نیستم، چرا که اشکهای من مانند دریا بیپایانند.
هوش مصنوعی: دل من به شدت شکسته و پر از درد است، اما همچنان که سنگ خارا سخت و محکم است، پس از گذراندن این همه رنج، دلم نیز به سادگی از بین نمیرود. در این دنیا، همه به حال بد و زاری به سر میبرند.
هوش مصنوعی: دل من از شدت دوری و سختی که به همراه دارد، به تنگ آمده است. اگر تو میتوانی در دنیا صبر کنی، ما نمیتوانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل
که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست
به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند
که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست
وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم
[...]
بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست
اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست
ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست
رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست
تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست
ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست
تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم
که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست
غریب نیست که روی تورشک خورشید است
[...]
شهی که پاس رعیت نگاه میدارد
حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد
که هر چه میخورد او جزیت مسلمانیست
بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست
بلطف رسته دندان تو ثریا نیست
توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود
توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست
ز جان غلام قد همچو سرو آزادت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.