ای دل چو جهان به کام ما نیست
شهباز وفا به دام ما نیست
وز شهد وصال آن دلارام
جز زهر جفا به جام ما نیست
در هر خط عاشقان رویش
دیدیم به دیده نام ما نیست
زآن توسنِ خوی یار تندست
چون دور زمانه رام ما نیست
دریاب چو اختیار کارم
امروز چو در زمام ما نیست
از صُبح وصال آن ستمگر
زلف سیهش چو شام ما نیست
از چشم سیاه گوشه ای گیر
چون کس چو مه تمام ما نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ناکامی و ناامیدی از عشق و وصال معشوق میپردازد. او از بیوفایی و دوری یار سخن میگوید و احساس میکند که در جهان هیچ چیز به کام او نیست. در هر جنبهای از عشق، او فقط حسرت و درد را میبیند و از وضعیت خود گلهمند است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که در دل و جانش هیچ چیزی جز زخمهای جدایی و غم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که دنیا به میل و خواست ما نیست، وفاداری مثل شهباز در دسترس ما نخواهد بود.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از وصال آن دلبر شیرین برای ما باقی مانده، زهر و تلخی جفاست.
هوش مصنوعی: در هر شعری که از عشق و معشوق سخن گفته شده، فقط صورت زیبای او را میبینیم و نامی از ما در میان نیست.
هوش مصنوعی: شمایل و طبیعت پرخور یار چونان طبع تند اسب است، که همچنان که زمان به آن سستی میبخشد، ما رمیده و ناتوانایم.
هوش مصنوعی: امروز تصمیماتم را خودم نمیگیرم، انگار که کنترل زندگیام از دستم خارج شده است.
هوش مصنوعی: از صبح که به وصال آن معشوق با موهای سیاهش رسیدم، دیگر شبهای تنهایی ما به پایان نرسیده است.
هوش مصنوعی: به چشمان سیاهت نگاهی بینداز و آنگاه بدان که هیچ کس مانند من، کامل و بینقص نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.