گنجور

 
جهان ملک خاتون

هر چند دلارام مرا مهر و وفا نیست

یک لحظه خیالش ز من خسته جدا نیست

آن یار جفاپیشه اگر ترک وفا کرد

میلش سوی یاران وفادار چرا نیست

گفتم که برد نزد دلارام پیامی

کس محرم عشّاق بجز باد صبا نیست

ای پیک سحر از من مهجور بگویش

زین بیش جفا بر من دلخسته روا نیست

بازآی که رنجور غم از درد جدایی

می سوزد و جز وصل توأش هیچ دوانیست

روزی به علی رغم بداندیش وفا کن

حیفست که با ما نظرت جز به جفا نیست

هیهات که مهر از تو توان داشت توقّع

کابین وفا قاعده ی شهر شما نیست

گفتم که غم عشق توأم مونس جانست

گفتا غم ما در خور هر بی سر و پا نیست

ای دل غم احوال جهان بیش میندیش

کاین حادثه ی چرخ در اندیشه ی ما نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست

آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست

سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست

تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست

نصرالله منشی

از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست

روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست

مجیرالدین بیلقانی

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست

در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است

و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست

آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش

[...]

اثیر اخسیکتی

در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست

در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست

بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است

و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست

پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق

[...]

شیخ محمود شبستری

موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست

مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست

هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است

زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه