ای باد اگرت بر در جانان گذری هست
بنگر که بر احوال جهانش نظری هست
زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش
کاین آه جگر سوختگان را اثری هست
بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست
ای دوست ز بیمار فراقت خبری هست
ما را به جهان جز غم تو کار دگر نیست
هر چند به جان منت ای جان گذری هست
گفتم که به جان آمدم از دست فراقت
گفتند مخور غم که شبی را سحری هست
آن را که نظر باشد و عشق تو نبازد
ما هیچ نگوییم که او را بصری هست
مسکین چو زند آه ز مشکین سر زلفش
در حال بدانند که خونین جگری هست
جان پیش کش خاک رهش گفتم و می گفت
ما را سر و پروای چنین مختصری هست؟
گفتی که به نوک مژه خون که بریزم
بهتر ز من ای جان به جهان جان سپری هست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد و از درد فراق و دلتنگیاش میسراید. او از باد میخواهد که اگر به نزد معشوق میرود، حال او را بپرسد و به یادش باشد. شاعر میگوید که او به شدت بیمار فراق است و غم معشوق جزو دغدغههای اصلیاش است. در ادامه به اهمیت عشق و نگاه معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی هرگز بیاثر نخواهد بود. همچنین از احساساتی مانند درد و آه ناشی از فقدان معشوق سخن میگوید و در نهایت به تقدیم جانش در راه عشق میپردازد. شاعر با زبانی پر احساسی، عمق عشق و رنجهای ناشی از آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر از کنار محبوب میگذری، نگاهی به وضعیت و حال او بینداز.
هوش مصنوعی: حواست باشد که درباره من، کسی که دلشکسته است، فکر کنی؛ زیرا این نالهها نشاندهنده دردهای عمیق گسستگان است و تأثیری دارد.
هوش مصنوعی: من در غم فراق تو بیمار هستم و حتی از حال خودم هم خبر ندارم. ای دوست، آیا برای کسی که در فراق تو بیمار است، خبری از حالت هست؟
هوش مصنوعی: در این دنیا جز اندوه تو، برای ما هیچ کاری وجود ندارد. هرچند که برای تو اهمیت زیادی قائل هستیم و جانمان را هم فدای تو میکنیم.
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر دوری تو، خیلی رنج کشیدهام. گفتند نگران نباش، زیرا شب به پایان میرسد و صبحی هست که همه چیز بهتر میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که نگاهش تنها به توست و عشق تو را در دل ندارد، ما هیچ نمیگوییم، زیرا او از دیدن بیفایدهای برخوردار است.
هوش مصنوعی: فرد بیچاره زمانی که آهی از دل برمیآورد، از زیبایی و دلفریبی موهایش مشخص میشود که در دلش غمی عمیق و دردناکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و ارادت به او، جانم را فدای راهش میکنم، اما او میگوید که آیا برای چیزهای جزئی مانند ما وقت و اهمیتی دارد؟
هوش مصنوعی: گفتی که اگر خون را از نوک مژه بریزم، بهتر است از اینکه جانم را برای تو فدا کنم، آیا واقعاً به این فکر هستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشنو که مرا به ز تو بار دگری هست
مسموع نباشد که ز جان دوست تری هست
راز دهنت باز نمود آن لب شیرین
که پنجاه سخنی نیست که آنجا شکری هست
گفتی بزنم بر جگرت تیر جفائی
[...]
زان یار سفر کرده کسی را خبری هست؟
کان ماه مسافر بهمه کوی و دری هست
مردانه قدم نه، خطری نیست درین راه
بر یار توکل کن، اگر هم خطری هست
آخر ز خطرهای طریقت چه شماری؟
[...]
شمعی که ز سوز دل گرمش خبری هست
زان است که با عاشق خویشش نظری هست
ناصح چه ملامت کنی ام روی نکو بین
جز روی من و روی تو روی دگری هست
گفتی که کباب از جگرت میکنم امشب
[...]
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست
هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
بر بام و در دوست پریشان نظری هست
منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق
[...]
در نقطه خاک است نهان، گر خبری هست
در پرده این گرد یتیمی گهری هست
ابلیس ز آدم قد افراخته ای دید
غافل که درین پای علم، تاجوری هست
جز رخنه دل نیست، اگر راه شناسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.