گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

از وصل مرا جهان به کامست

آن آهوی وحشیم به دامست

وین توسن روزگار خودکام

شکرست به زیر پا که رامست

ای دل تو عنان خود نگهدار

کاین توسن چرخ بدلگامست

آن کس که چو من غلام او نیست

بنمای به من که او کدامست

گر نیست تو را به بنده شوقی

ما را به وصال تو مدامست

چون خون منت حلال گشتست

وصل تو چرا به من حرامست

ای ماه تمام در نکویی

مارا غم عشق تو تمامست

صبح رخ تو چو آفتابست

زلف سیه تو همچو دامست

من بنده ی خاص تو ز جانم

از لطف عمیم تو که عامست

سودای دو زلفت ای ستمگر

پختیم ولی هنوز خامست

شکرست که دی گذشت و امروز

از وصل توأم جهان به کامست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode