پیش رخسار چو خورشید تو مردن سهلست
جان شیرین به لب دوست سپردن سهلست
دل ببردی ز من خسته و دادی بر باد
دل درویش نگه دار که بردن سهلست
دل ما را ز سر کوی فنا ای دل و دین
به یکی بوسه ز لب باز خریدن سهلست
غمزه اش با من مسکین به اشارت می گفت
پیش من از تو خور و خواب ربودن سهلست
ترک جان و سر و مال ارچه که مشکل کارست
ترک آن جمله به دیدار تو کردن سهلست
گر امیدی به شب وصل تو بودی ما را
خون دل در غم هجران تو خوردن سهلست
چون به یک پیک نظر از تو جهانی چاکر
عاشقی را رخ گلرنگ نمودن سهلست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.