نمی دانم دلم باری به درد او گرفتارست
ستم بر جان غمگینم همه زان شوخ عیارست
قد امید من دایم چو ابرویت خمی دارد
دل پر درد ما باری چو چشمان تو بیمارست
تو در خواب خوشی جانا و ما در آتش هجران
کسی داند چنین حالی که شب تا صبح بیدارست
به شادی می گذارد عمر، آن دلبر چه غم دارد
ز مسکینی که در هجرش همیشه زار و غمخوارست
تو می دانی که من زارم به درد دل گرفتارم
که هر شب دیده بختم ز هجرانش گهربارست
دلا گرد جهان تا کی چنین سرگشته می گردی
بیا و جان فروشی کن کنونت روز بازارست
مرا بر گلبن وصل تو بس خوش بود ایامی
ولی دانم نگارینا به جای گل کنون خارست
گرم خوانی ورم رانی به جای استاده ام جانا
چه کارم با خداوندی مرا با بندگی کارست
اگر با روی مه رویت دو چشم بخت من جانا
نظر با خود کند هرگز به پیش تو گنه کارست
صبا از روی دلداری نگار شوخ ما روزی
اگر حال جهان پرسد بگو بر کام اغیارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق است. شاعر از غم و اندوهی که به خاطر دوری معشوق به دلش آمده، میگوید و ناتوانی خود را در تحمل این درد ابراز میکند. او به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره کرده و از شبهایی که بدون خواب میگذرانند، صحبت میکند. در این گفتوگو، عاشق حس میکند که زندگی بدون حضور معشوق خالی و بیمعناست و به آرزوی وصال فکر میکند. او به شکلی استعاری در مورد بیپناهی و مسکینی در عشق سخن میگوید و از حال خود و جهانی که در آن زندگی میکند، نالان است. این شعر تصویری از عشق عمیق، درد فراق و longing برای وصال است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا دل من به خاطر او ناراحت است. تمام درد و غم من به خاطر شیطنتهای اوست که بر من تاثیر گذاشته.
هوش مصنوعی: هرگاه ابروی تو حالتی خمیده دارد، امید من همیشه در حال افول است و دل پر درد ما همینطور که چشمان تو بیمار هستند، دچار رنج و اندوه است.
هوش مصنوعی: تو در خواب شیرین و خوش هستی، اما ما در آتش جدایی رنج میبریم. کسی جز خدا حال ما را که شب تا صبح بیدار و در عذابیم نمیداند.
هوش مصنوعی: عمر با خوشی سپری میشود و دلبر هیچ نگرانی از کسی که در غیابش همیشه نابهحال و غمگین است، ندارد.
هوش مصنوعی: تو میدانی که من از درد دل رنج میبرم و هر شب به خاطر دوری او، اشک میریزم و در دل غمگینم.
هوش مصنوعی: ای دل، تا چه زمانی در این دنیا سرگردان و بیهدف میگردی؟ بیایید و روح خود را فدای عشق و حقیقت کن، که زمانت برای معامله و انتخاب مناسب است.
هوش مصنوعی: برای من، ای معشوق، روزهایی که در کنار تو بودم بسیار خوشایند بود، اما میدانم که اکنون به جای گل، خاری در دل دارم.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا بخوانی یا از خود برانی، در حالتی ایستادهام، ای معشوق. چه کار دارم با خداوندی که باید او را خدمت کنم؟
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبا و دلنشین تو نظر مرا جلب کند، هرگز در برابر تو هیچ کس بنده اشتباهات و خطاهایش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی نسیم ملایم از تو خواهش کند که حال و هوای دنیا را بپرسم، بگو که دنیا بر وفق مراد کسانی دیگر است و ما در دل دلمان چیزی جز غم نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خرامان میرود دلبر تعالی الله چه رفتارست
شکر میبارد از پسته بنا میزد چه گفتارست
بگرد چشمه نوشین چه خرم سبزه ئی دارد
خضر بر آبحیوانست و بر شنگرف زنگارست
نگارا از دلم یکدم غمت غائب نمیگردد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.