سهی سروا چرا با ما نسازی
به خون ما بگو تا چند بازی
نیاز عاشقان بشنو خدا را
که بازی نیست کار عشق بازی
بنازم پیش قدّت ای دلارام
اگرچه از چو من صد بی نیازی
تو را زیبد به باغ ای سرو آزاد
اگر دعوی کنی در سرفرازی
تو اندر بوته هجران به زاری
بگو قلب مرا تا کی گدازی
هوای کوی عشقت بس بلندست
ز گنجشکی نیاید شاهبازی
شدم بیچاره در هجران چه باشد
به وصل ار چاره کارم بسازی
طبیب ما ز لطف بی دریغت
چرا درد مرا درمان نسازی
به محراب دو ابرویت که داریم
ز دیده جامهٔ جان را نمازی
حقیقت شد جهان را درد عشقت
نه چون بلبل به گل عشق مجازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر "سهی سروا" به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر از معشوق خود میخواهد که بازیهای عاشقانه را رها کند و به نیازهای واقعی عاشقان توجه کند. او از زیبایی و بزرگی معشوق ستایش میکند و در عین حال از درد و رنج خود در اثر دوری از او شکایت میکند. شاعر به معشوق میگوید که عشق حقیقی فراتر از بازیهای سطحی است و او به شدت نیازمند محبت و درمان دردش از سوی معشوق است. شعر در نهایت بر اهمیت واقعی عشق و نگرانیهای عاشق در نبود معشوق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای خوش قامت، چرا با ما سازگاری نمیکنی؟ به ما بگو که تا کی میخواهی با احساسات ما بازی کنی و ما را در درد و رنج نگهداری؟
هوش مصنوعی: به صدای نیاز عاشقان گوش بسپار، زیرا کار عشق و عاشقی شوخی و بازی نیست.
هوش مصنوعی: ای دلربا، من به زیبایی و قامت تو مینازم، هرچند که در جوار تو، کسی همانند من به اندازهی فراوانی از دلبستگی و نیازها بینیاز است.
هوش مصنوعی: تو سزاواری که در باغ مانند یک سرو آزاد باشی، اگر ادعا کنی که در بزرگی و سرفرازی هستی.
هوش مصنوعی: در دل غم و دوری، با دل aching، بگو تا کی باید من این درد را تحمل کنم و قلبم را بسوزانی؟
هوش مصنوعی: فضای عشق تو به قدری وسیع و بزرگ است که حتی یک گنجشک هم نمیتواند مانند یک طاووس در آن پرواز کند.
هوش مصنوعی: در غم دوری از محبوب سختیهایم زیاد شده است و اگر با وصل تو درمانی برای دردهایم پیدا کنی، چه خوب خواهد شد.
هوش مصنوعی: چرا با وجود مهربانی بیپایانت، زخمهای من را شفا نمیدهی؟
هوش مصنوعی: به جایگاه دو ابرویت، گویی نیازمند دیدهایم که لباس جان را به نماز بیفکند.
هوش مصنوعی: عشق واقعی تو باعث شده است که جهان دچار داغی و دردی شود، نه مانند بلبل که تنها به گلهای دنیوی عشق میورزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نماند کار دنیا جز به بازی
بقائی نیستش هر چون طرازی
تو کبگ کوه و روز و شب عقابان
تو اهل روم و گشت دهر غازی
سر و سامان این میدان نیابد
[...]
که مهمان داری و چاکر نوازی
به کام دوست دشمن را گدازی
در آن جزوی که مانْد از عشقبازی
سخن راندم نیت بر مرد غازی
همیشه قدر و عمر شاه عالم
خداوند جهان سلطان غازی
چو اوج مشتری باد از بلندی
چو دوران فلک باد از درازی
الهی بر همه دانای رازی
بفضل خود ز جمله بینیازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.