مرا سریست که بی باده نیک سرمستست
مرا دلی که به زلفین دوست پابستست
مرا به روی چو ماه تو اشتیاق تمام
به جان تو که چو ابروی دوست پیوستست
خوشا دلم که وطن کرد حلقه ی زلفت
ز گفتگوی بلای زمانه وراستست
دلم ببرد بگفتم که باز پس ده دل
بگفت در سرشست دو زلف پابستست
چو در چمن گذر آرد قد چو شمشادت
به پیش قامت سرو تو نارون پستست
چو حلقه بر در او سرزنش خورم دانم
جواب می دهدم کاو میا که در بستست
اگرچه وعده به وصلش چو زلف می فکند
مرا به جای سر زلف باد در دستست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.