گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای دلم در لعل شکّرخای تو

جسته جان در قامت و بالای تو

هیچ سروی نیست مانند قدت

من بچینم درد سر تا پای تو

روح بفزاید دگر بار ار زنم

بوسه ای بر لعل روح افزای تو

همچو چشمت جان من مدهوش و مست

همچو زلفت دل شده شیدای تو

یک زمان این بنده را در خاطرت

بگذران تا بگذرم از رای تو

غمزه ات دلدوز و بس عاشق کش است

زان سر زلفین مارافسای تو

ای عزیز من ندیده هیچکس

در جهان چون ترکش شهلای تو

گل به بستان گر بود با رنگ و بوی

کی بود چون چهره زیبای تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

عاشقم بر لعل شکرخای تو

فتنه‌ام بر قامت رعنای تو

ماه بر راه اوفتاد از روی تو

سرو شرمنده شد از بالای تو

پوست در تن خشک دارم همچو چنگ

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ای قبای حسن بر بالای تو

مایهٔ خوبی رخ زیبای تو

یاد زلفت برد آب روی صبر

آتش غم گشت خاک پای تو

صد هزاران دل به غوغا برده‌ای

[...]

عطار

آنچه با من می‌کند سودای تو

می‌کشم چون نیست کس همتای تو

با خیالی آمد از خجلت هلال

پیش بدر عارض زیبای تو

بر گشاید کار هر دو کون را

[...]

مشاهدهٔ ۱۷ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
سلمان ساوجی

چشم من جای تو بود ای نور چشم

رفتی و ماند از تو خالی جای تو

چشم خود را اگر نمی‌بینم رواست

چون نبینم بی تو من ماوای تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه