صبح وصال کی دمد زین شب لاجورد من
شکوه هجر چون کند این دل پر ز درد من
آتش اندرون من در تو اثر نمی کند
هم اثری کند مگر در دل آه سرد من
خون دلم ببین که چون می رود از دو چشم جان
ای دل و دیدگانم از غصّه به روی زرد من
نیک به غور من برس کز غم تو چه می کشم
ور نرسی به غور ما کی برسی به گرد من
با قد همچو سرو ناز ای بت شوخ دلنواز
از لب لعل خویش باز برده خواب و خورد من
ششدر خاروش دگر کرد زیاد داو را
از شش و پنج و چار بین نرد حریف نرد من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.