لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

خلاف عادت معهود را وفایی کن

بیا و درد من از وصل خود دوایی کن

تو پادشاهی و من بنده ای ضعیف نحیف

نظر ز روی عنایت سوی گدایی کن

چرا شدی تو ز ما ای نگار بیگانه

که گفت پشت وفا را به آشنایی کن

نوای خسته دلان وصل تست تا دانی

ز لطف چاره احوال بی نوایی کن

چو بگذری چو سهی سرو در سرا بستان

به سوی خسته دلان نیز مرحبایی کن

مگر کند نظری بر جهان ز لطف کنون

بیا و میل سوی بوستان سرایی کن

به لطف گفتمش امشب دمی مرا بنواز

که گفت با تو که آن باز ماجرایی کن