خلاف عادت معهود را وفایی کن
بیا و درد من از وصل خود دوایی کن
تو پادشاهی و من بنده ای ضعیف نحیف
نظر ز روی عنایت سوی گدایی کن
چرا شدی تو ز ما ای نگار بیگانه
که گفت پشت وفا را به آشنایی کن
نوای خسته دلان وصل تست تا دانی
ز لطف چاره احوال بی نوایی کن
چو بگذری چو سهی سرو در سرا بستان
به سوی خسته دلان نیز مرحبایی کن
مگر کند نظری بر جهان ز لطف کنون
بیا و میل سوی بوستان سرایی کن
به لطف گفتمش امشب دمی مرا بنواز
که گفت با تو که آن باز ماجرایی کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.