در راه عشق روی تو ما بی خبر رویم
مجنون صفت همیشه به کوه و کمر رویم
راهیست پیچ پیچ چو زلف بتان دراز
آن به بود که با رخ او در قمر رویم
بویی ز وصل او به مشامم نمی رسد
ای دل بیا که تا قدمی پیشتر رویم
دانی خدنگ غمزه دلدار قاتلست
در پیش ناوک غم او جان سپر رویم
چشمش بلای خلق جهانست چون کنم
شاید که از بلا قدری دورتر رویم
چون در دیار خویش نداریم رونقی
ای دل بیا بیا که به شهری دگر رویم
بنمای روی مهوشت ای عمر نازنین
تا از شعاع روی تو از خود بدر رویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.