چون تو طبیب دردی درد تو با که گویم
درمان درد دوری ای دلبر از که جویم
آبم ببرد عشقت بر باد داد عمرم
از آتش فراقت کمتر ز خاک کویم
از تاب زلف پرچین چوگان مزن خدا را
کاندر فراق رویت سرگشته تر ز گویم
در بوستان وصلت ای جان من چو بلبل
بر روی چون گل تو آشفته همچو مویم
چون ترک عشق گویم تا روز حشر جانا
ور کوزه گر بسازد از خاک من سبویم
جانم ز پا درآمد در جست و جوی وصلت
در کوی هجرت آخر تا کی به سر بپویم
گرچه ز ما فراغت دارد نگار لیکن
من در جهان به بویش دایم به جست و جویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گم میشود دل من چون شرح یار گویم
چون گم شوم ز خود من او را چگونه جویم
نه گویم و نه جویم محکوم دست اویم
ساقی ویست و باقی من جام یا کدویم
از تو شوم حریری گر خار و خارپشتم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.