با سرو قد تو عشق بازیم
یارب برسد که ما نبازیم
گر حکم کنی به جانم ای جان
جان را چه محل که سر ببازیم
از شوق لبت چو آب حیوان
چون نقره به بوته درگدازیم
ما را ز غم تو نیست عاری
با عشق رخ تو سرفرازیم
در شدّت هجر جان بدادیم
ما چاره ی وصل چون بسازیم
دل همچو کبوترست مسکین
مجروح ز چنگ شاهبازیم
صبر از دل ما ببرد عشقت
با هجر تو بیش از این نسازیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.