از مادر دهر تا بزادیم
جان در سر مهر او نهادیم
تا دل به دو زلف یار بستیم
از دیده دو جوی خون گشادیم
از روی هوا چو مرغ زیرک
در دام بلای دل فتادیم
ای کاج ز مادر زمانه
در عشق بدین صفت نزادیم
هر چند غمم فرستی از هجر
با این همه در غم تو شادیم
چون چشم تو ار شبانه مستیم
مخمور لبت ز بامدادیم
در آتش هجر آب جوییم
بر خاک جهان بسان بادیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.