گنجور

 
جهان ملک خاتون

هر زمان بار جهان بر دل ما بیشتر است

وز سر تیغ فلک خاطر ما ریش تر است

گرچه دارم دل ریشی ز جفاهای فلک

هم رسد بر دلم آنجا که سری نیشتر است

با رقیب ار چه تواضع کنم و دل گرمی

دم به دم با من بیچاره بداندیش تر است

گرگ ناکام فلک گرفتد اندر رمه ای

ببرد میش کسی کز همه درویش تر است

هر که سر باخت به عشق رخ جانان به جهان

دادم انصاف که از ما قدمی پیشتر است

گرچه کمتر بودت مهر من ای دوست به دل

هوس وصل تو اندر دل ما بیشتر است

چون وفا در دل خویشان جفاپیشه نماند

عجب آنست که بیگانه کنون خویش تر است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode