کنون عمری که سرگردان عشقم
غریق بحر بی پایان عشقم
علاج درد ما را چاره ای ساز
ز الطافت که من نالان عشقم
خدا را با طبیب من بگویید
نداند هیچکس درمان عشقم
ندارم اختیاری بر دل خویش
کنون عمری که سرگردان عشقم
بکن رحمی بدین مسکین دل من
که من بس بی سر و سامان عشقم
ز ابر لطفت ای یار دلارام
به سر بارد همی باران عشقم
نصیحت کم کنیدم در غم عشق
مسلمانان که جان در جان عشقم
ز هجران رخت ای نور دیده
رسیده بر فلک افغان عشقم
ز غمزه بر جهان آمد خدنگی
نشد بیرون ز دل پیکان عشقم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طبیب رنج رنجوران عشقم
دوای درد بیدرمان عشقم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.