وزآن پس بزد نای رویین به دشت
ز مغرب سوی اندلس بازگشت
یکی گردِ کشور برآمد نخست
ز بیداد کشور سراسر بشست
سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار
که نتوان گشادن به مردان کار
یکی را از آن طلطمه نام کرد
بدان مرز یکچند آرام کرد
دوم شهر ترجاله، شیرین، دگر
همه راه بر آب دریا گذر
بسی بر لب آب عنبر بیافت
ز لشکر همه کس بجُستن شتافت
چنان عنبرین بود کز بوی اوی
همه ساله بودی دمان بوی اوی
یکی جانور دید نیز اندر آب
دو دیده فروزنده چون آفتاب
تنومند چون گربه ی تیز چنگ
همه موی بر پشت خورشید رنگ
از آن موی، بافنده ی تیز ویر
یکی جامه بافند همچون حریر
به دریا گر انداختی سالیان
برون آمدی باز خشک از میان
نگشتی یکی تار از آن موی تر
چنین جامه ای بود بازیب و فر
به ده رنگ گشتی همی هر زمان
ز دیدار او دل شدی شادمان
کسی گر بجوید همانا هزار
ز دینار سرمایه آید به کار
به دریا از آن جانور هست نوز
همان عنبر خوش خزان و تموز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به توصیف سفر و تجربههایی میپردازد که از دشت به سمت اندلس برمیگردد. او از بیدادگریهای کشور میگوید و به وجود سه شهر دیگر اشاره میکند که از سنگهای خاردار ساخته شده و نمیتوان به راحتی آنها را فتح کرد. یکی از این شهرها به نام طلطمه نامگذاری میشود و آرامش نسبی در مرز ایجاد میکند.
شهر دوم به نام ترجاله و وصفش شیرین است، با مسیرهایی که در کنار دریا قرار دارند. در ادامه، شاعر از جانوری بزرگ با چشمان درخشان و مویی طلایی رنگ صحبت میکند که در آب زندگی میکند و از آن موی زیبا جامهای به دست میآورند که هیچ وقت تر نمیشود. این جانور نماد زیبایی و خوشبو بودن است و شاعر به ارزش و شادیای که از دیدن او نصیب میشود، اشاره میکند. در نهایت به وجود این جانور در آب و ارتباطش با عنبر خوشبو اشاره میکند.
هوش مصنوعی: سپس با نی آهنین به دشت بازگشت و از سمت مغرب به سوی اندلس رفت.
هوش مصنوعی: مردی از دور به کشور آمد و ابتدا به بخشی از ظلم و ستم در آنجا پایان داد و تمام آن سرزمین را از فساد و ناعدالتی پاک کرد.
هوش مصنوعی: در اثر آن سنگ سخت، سه شهر دیگر ساخته شد که مردان نمیتوانند کارشان را پیش ببرند.
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر آن ضربه و آسیب به او، نامش را بر آن مرز گذاشت و تا حدودی او را آرام کرد.
هوش مصنوعی: در دومین شهرِ ترجاله، آنجا شیرین است و در دیگر جاها، همه راهها به آب دریا ختم میشود.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در کنار آب، بوی خوش عطر را حس کردند و از میان لشکر همه به سمت آن شتافتند.
هوش مصنوعی: عطرش آنقدر دلانگیز و خوشبو بود که هر سال در این زمان، بوی او در فضا پخش میشد.
هوش مصنوعی: یک جانوری را در آب مشاهده کرد که دو چشمان درخشانش مانند آفتاب میتابید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف موجودی با قدرت و زیبایی میپردازد که به قدری قوی است که مانند گربهای با چنگهای تیز به نظر میرسد. رنگ موی او هم به جلوهای طلایی یا درخشان شبیه به نور خورشید است. این توصیف تصویری از زیبایی و قدرت را در ذهن میسازد.
هوش مصنوعی: از آن مو، بافندهای ماهر و زبردست، مانندی از پارچهای لطیف و درخشان چون ابریشم میبافد.
هوش مصنوعی: اگر سالها در دریا بودهای، باز هم از وسط خشکی بیرون میآیی.
هوش مصنوعی: از همان موهای زیبا و تر، جامهای به زیبایی و نازکی بافته شده است.
هوش مصنوعی: هر بار که با او ملاقات میکنی، دلت شاد و شوقزده میشود و چهرهاش در نظر تو به شکلهای مختلفی جلوهگر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال چیزی باشد، به راستی میتواند هزاران دینار سرمایه را به دست آورد و از آن بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: در دریا نوزادی از آن جانور وجود دارد که همان عنبر خوشبو است و در فصل خزان و تابستان به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.